دگرگونی
چرخش
جهش
خزش
از عمق زندگی خیلی دور
به سرچشمه ی زیستنی خیلی نزدیک...
شگفتا!شگفتاکه هنوز به تو می اندیشم
در تجسمی زیبا از خاطرات بودن ها ...
رویاهای نادیدنی
افسانه های ناشنیدنی
و طرح هایی نوین،از دو انسان...دو زندگی
بیقرارم در دام بی قراری ها،در ستیز و اشفتگی
و سرانجام و به ناگهان این قلب است که به درد می نشیند
و با شتاب تند ضربان خود،می گوید قصه غصه ها را
راهی برای بازگشت به گذشته نیست
زمان دویدن به سر امده
وخیلی دیر است برای دویدن
و خیلی زود برای فهمیدن
اگرچه همه چیز خوب است
زمان میتواندفاش سازدتمام رازهارا...
درشباهنگام
ودر دل تاریکی ها
صدایت میکنم
نامت را
واپسین نگاه و کلامت را
اوازمیدهم...اواز...
هیچ چیز کامل نیست
وتکرار
که در انبوه ازدحام بی نظمی ها
نظمی که قادر است همه چیز را درباره ی من تغییر دهد.
نه حرکت ،نه ایستایی،نشانه ایست
برای دگرگونی ها.