اگر عمری به پایش سر نمی کردم چه می کردم؟
مدارا با جفایش گر نمی کردم چه می کردم؟
به دور نرگس مخمور و لعل می گسار او
به مستی گر نوایی سر نمی کردم چه می کردم؟
به دام نیستی افتادم از افسون این هستی
گر این افسانه را باور نمی کردم چه می کردم؟
به رویش رو نما گر جان نمی دادم چه می دادم؟
به مویش دل گرفتار گر نمی کردم چه می کردم؟
به دور زندگی نوشم شراب از خون دل اما
اگر این باده در ساغر نمی کردم چه می کردم؟
مرا در تشنه کامی جان به لب می اید از حسرت
به تیغش گر گلویی تر نمی کردم چه می کردم؟
چو دامان شفق هر شب ز اشک دیدگان(ازاده)
اگر دامن پر از اختر نمی کردم چه می کردم؟